آیا مقام امامت از نبوت بیشتر است؟
ابتدا به معانی و تعاریف این دو اشاره می کنیم آنگاه با استفاده از آیات وروایات به این سئوال پاسخ می گوییم:
واژه «نبی» از ریشه «نبأ» به معنای خبر مهم و خطیر گرفته شده است، بنابراین مفاد لغوی «نبی»، حامل خبر بزرگ و یا خبر دهنده از آن، میباشد. کلمه «نبی» که معادل آن در فارسی «پیامبر» است، در فرهنگ قرآن، به انسانی گفته میشود که وحی الهی را از خداوند بزرگ، با روشهای گوناگون میگیرد و گزارشگری است که بدون وساطت بشری دیگر، از جانب خدا خبر میدهد، درواقع آنچه به وی الهام میگردد برای مردم، محدود میباشد. قرآن مجید، در این زمینه میفرماید: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ؛ خدا پیامبران را به عنوان مژده آورندگان و بیم دهندگان، برانگیخت.»[ بقرة، آیه 213]
واژه «امام» بر حسب لغت مشتق از «اُم» به معنای هر چیز است که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده میشوند و یا از او پیدا میشوند، یا الهام میگیرند.اما تعریف درمورد امامت وجود دارد:1-تعریف کلامی 2-تعریف فلسفی عرفانی . در تعریف کلامی برای امامت آن گونه که قبلا اشاره شد تکیه گاه متکلمین بر بعد ریاست و زعامت اسلامی و جانشینی پیامبر (ص)دراموری است که مربوط به دنیا و دین مردم می باشد. و تعریف دیگری برای امامت از ناحیه ی فلاسفه و عرفا شده، به این که امامت منصبی الهی همانند نبوت است و بین این دو هیچ فرقی به جز وحی نیست. امامت استمرار تمام وظایف نبوت به جز تحمل وحی الهی است. و نیز نوعی تصرف در باطن و نفوس افراد به کمال مطلوب انسان است. مطابق این تعریف ریاست در امور دین و دنیا که در تعریف سابق آمده شأنی از شؤونات و وظیفه ای از وظایف امامت به حساب می آید، وگرنه امامت نظیر نبوت در تمام درجات عالی است.
حال برای مشخص کردن مرتبه آنها به دلایلی اشاره می کنیم: قرآن کریم در آیه 124 سوره بقره مى فرماید : «خداوند ، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او از عهده آزمایش ها به خوبى برآمد ; آن وقت ، مقام امامت را به او داد.» علامه طباطبایى(رحمه الله) در ذیل آیه 124 مى فرماید : از این آیه استفاده مى شود که مقام امامت در ذرّیه لایق و پاک و معصوم ابراهیم ـ على نبیناوآله وعلیه السلام ـ هم قرار داده شده است و پیامبران دیگرى نیز داراى این مقام بوده اند ; چنان که خداوند متعال مى فرماید : «و جعلنهم أئمّة یهدون بأمرنا... ;(انبیاء ، 73) و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند و به ایشان ، انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى مى کردیم و آنان پرستنده ما بودند. در اینجا روشن می شود که حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از این که به مقام امامت برسد به مقام خلت رسیده بود و قبل از آن به مقام رسالت و قبل از آن به مقام نبوت و در آخر عمر بعد از امتحان های سخت خداوند او را به امامت برگزید قرآن کریم میفرماید: « فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا؛ ما به آل ابراهیم کتاب آسمانی حکمت و حکومتی عظیم ارزانی داشتیم.» [نساء ، آیه 55] با استفاده از این آیه قرآن، معلوم میشود که خداوند، درخواست ابراهیم را پذیرفت و پس از مقام «نبوت» پیشوایی جامعه و حکومت بر امت را، به فرزندان صالح و وارسته وی عطا کرد. علامه طباطبایى می نویسد : نبى تنها داراى هدایت تشریعى و به اصطلاح ارائه کننده طریق است. اما امام افزون بر آن، داراى هدایت تکوینى هم هست. یعنى امام از نظر تأثیر باطنى و نفوذ روحانى که اثر وجودیش در قلب انسان مىتابد او را هدایت مىکند. و لذا مقامامامت یکنوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، که توأم با هدایت مىباشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 372 تا ص 382)
درجای دیگر قرآن مجید، در این زمینه میفرماید: «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ؛ خدا پیامبران را به عنوان مژده آورندگان و بیم دهندگان، برانگیخت.»[ بقرة، آیه 213] بر این اساس، کار عمده پیامبران در چهارچوب اخذ وحی و گزارش نمودن آنچه به وی الهام میگردد برای مردم، محدود میباشد. استاد مطهرى(ره) می گوید: فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایى، ابلاغ و اخبار است. ولى امامت، رهبرى یعنى علاوه بر رهبرى اجتماعى، رهبرى معنوى به سوى خدا هم هست. (مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 3،ص 318)از آیات قرآن استفاده می شود که برخى از انبیا ، فقط داراى مقام نبوت و رسالت بوده اند ; ولى برخى دیگر ، به جهت شایستگى بیش تر ، علاوه بر مقام نبوت و رسالت ، داراى مقام امامت نیز بوده اند ; مانند : حضرت ابراهیم ، حضرت موسى(علیه السلام) ، پیامبر خاتم (صلى الله علیه وآله)و.. . تمام پیامبران اولوالعزم علاوه بر مقام نبوت دارای مقام امامت نیز بودند و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از ابتدای رسالت دارای مقام نبوت بودند . در ادامه چند آیه وروایت دیگر برای روشن شدن موضوع ذکر می شود:
- آن گاه که پیامبر اکرم (ص) علی (ع) را در غدیر خم به خلافت و امامت منصوب می کند، خداوند می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم؛ امروز دینتان را برایتان کامل کردم».اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامت را نرسانده اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد آرى خدا گروه کافران را هدایت نمى کند». ((مائده، 67))
- پیامبر اکرم فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمام خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است». (الغدیر، ج 10، ص 359-360)
- پیامبر رحمت (صلی الله علیه و اله ) فرمودند یا علی... انت افضل السابقین ای علی تو بهترین گذشتگان هستی ( بحار الانوار ، موسسه الوفاء بیروت ج 38 ص 134)
- عن اللّه تبارک و تعالی : یا أحمد، لولاک لما خلقتُ الافلاک و لولا علیٌ لما خلقتُک و لو لا فاطمه لما خلقتکما؛(1) أی احمد، اگر تو نبودی ، افلاک را خلق نمی کردم ، و اگر علی نبود، تورا خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم "(بحارالانوار-ج16ص406)
باتوجه به تعاریف وشرح وظایف می توان گفت که مقام «نبوت و رسالت» ، یعنى مقام دریافت وحى الهى و تبلیغ و نشر آن در بین مردم ، و تربیت انسان ها از طریق « انذار و تبشیر »و تعلیم و آگاهى بخشیدن به مردم است امّا مقام «امامت » ، یعنى مقام رهبرى و پیشوایى مردم امام ، کسى است که با تشکیل یک حکومت الهى و به دست آوردن قدرتِ لازم ، سعى مى کند احکام خدا را عملاً اجرا کند و اگر هم رسماً نتواند حکومت تشکیل دهد ، تا آن جا که در توان دارد ، براى اجراى احکام مى کوشد درنتیجه از آیات و روایات استفاده مى شود که مقام امامت ، بالاتر از مقام نبوت و رسالت است
از روایات نیز اینگونه استفاده می گردد که مقام ائمه مخصوصا امیر المومنین علی (علیه السلام) بالاتر است پیامبر رحمت (صلی الله علیه و اله ) فرمودند یا علی... انت افضل السابقین ای علی تو بهترین گذشتگان هستی ( بحار الانوار ، موسسه الوفاء بیروت ج 38 ص 134)
و در روایتی دیگر فرمودند : خیر الاولین و الاخرین من اهل السموات و الارضین او بهترین اولین و اخرین از اهل اسمانها و زمین ها است هنگامی که روز قیامت شود او را بر شتری از شترهای بهشتی سوار می کنند با حرکت او جای جای قیامت روشن می گردد پیامبران می پرسند این اقا با این همه عظمت کیست ایا او نبی مرسل است ؟ منادی ندا می دهد ایشان علی بن ابیطالب وصی حبیب الله است .( بحار الانوار چ موسسه الوفاء بیروت ج 27 ص 360)